دختر مقصر بود و پدرش او را از استفاده از وسایل منع کرد. اما چه مردی می تواند در برابر مکیده شدن دیک مقاومت کند؟ نه مرد! و این عوضی فوراً گاو نر را از شاخ یا بهتر بگوییم فلفل گرفت. و تمام شد - اراده پدرم برای سخت گیری فوراً محو شد و او آن را مانند یک فاحشه معمولی به او داد. از طرفی همه چیز خوب پیش رفت. حالا هر وقت بخواهد می تواند آن دختر شلخته را لعنت کند!
نمی دونم چرا مجبور شد دوست پسرش رو اینطوری ببنده، اگه دستش آزاد بود چیکار می کرد؟ آیا او موهای مو قرمز را به هم میزد یا مانع از بیرون آوردن دیک دوست پسرش از شلوارش میشد؟ مطمئنم که او هم ساکت و با دستان آزاد می نشست.